رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست، نویسنده و صاحب آثار: ازقصه تامثل، مردی برای تمام فصل های ما

رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست، نویسنده و صاحب آثار: ازقصه تامثل، مردی برای تمام فصل های ما

فرفرکه مال کودکه

نسرین زبردست | شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ | ۰ نظر

ferfereh

    یادی از کودکی هایم

در همسایگی منزل ما مغازۀ لبنیاتی بود که صاحب آن را «حسن آقا« صدا می زدیم. حسن آقا پسری داشت به نام «میثم» که فرفره های کاغذی درست می کرد و تابستان ها جلوی مغازۀ پدرش می فروخت و برای جذب مشتری با صدای بلند می خواند:

«فرفرکه

مال کودکه

هرکی نخره

مارمولکه»

یک روز صبح که من و ناهید و محبوبه در حیاط خانۀ آبی مان سرگرم بازی بودیم با شنیدن صدای میثم، به یکدیگرگفتیم: «بچه ها، بیاین میثم رو اذیت کنیم». با این فکر، اسباب بازی هایمان را کنار باغچه رها کردیم و در اتاق نشیمن، لب پنجره نشستیم و پس از آن که میثم شعرش را خواند، سه تایی فریاد زدیم:

«فرفرکه

مال کودکه

هرکی بخره

مارمولکه»

سپس شروع کردیم به خندیدن.

چند بار که از تکرار این کارمان گذشت، زنگ در به صدا درآمد.

بدو پشت دیوار کنار پنجره قایم شدیم و به هم گفتیم: «هیس! بچه ها! حتماً میثمه».

اتفاقاً صدای میثم بود که به مادرم می گفت: «این بچه هاتونو دعوا کنین. همۀ مشتریامو پروندن»

حالا بماند که مشتری چندانی هم نداشت اما فرفره های او و شعرش، خاطرۀ این شیطنت کودکانه را در ذهنم زنده نگاه داشت به طوری که هنوز هم هرگاه به عکس های رنگ و رو رفتۀ آن روزها می نگرم وخودم و ناهید و محبوبه را کنار هم می بینم، صدای میثم درگوشم می پیچید که می خواند: «فرفرکه، مال کودکه، هرکی نخره، مارمولکه».

 

به قلم: نسرین زبردست

اینستاگرام @zebardastnasrin

  • نسرین زبردست

نوشته های نسرین زبردست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی