رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست، نویسنده و صاحب آثار: ازقصه تامثل، مردی برای تمام فصل های ما

رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست، نویسنده و صاحب آثار: ازقصه تامثل، مردی برای تمام فصل های ما

کتاب نگار

نسرین زبردست | پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر

«نگارعزیزم، سلام. کتابی که به من امانت داده بودی، خواندم و همانطور که حدس می زدی از محتوای آن خیلی خوشم آمد. به راستی، خواندن زندگی افراد موفق به انسان هدف و انگیزه می دهد. امیدوارم روزی نام تو هم در صفحات این کتاب درج شود. ضمناً ازاینکه دربارۀ من تفکر مثبت داشتی، سپاسگزارم. دوستدار تو: نسرین زبردست».

این یادداشت را برای دانش آموز عزیزم «نگارصابری زاده» از کلاس هفتم2 به یادگار می گذارم که چند روز پیش وقتی آخرین لحظات کلاسمان بود کنارم آمد، کتاب را به دستم داد و گفت: «خانوم! من میدونم شما کتاب می خونین. این کتابو براتون آوردم چون فکرمی کنم ازش خوشتون بیاد». از حرف نگارتعجب کردم چون نمی دانستم او چطور ازاین موضوع اطلاع یافته؛ با این حال از او خواستم اسمش را داخل کتاب بنویسد تا پس ازمطالعه برایش بیاورم. حالا زمان بازگرداندن کتاب است و من می خواهم با چندعکس و توضیحی مختصر دربارۀ کتاب امانتی نگار، این خاطره را در ذهن خودم زنده نگهدارم.

نام کتاب: داستان های خوب برای دختران بلندپرواز

نویسندگان: النا فاویلّی و فرانچسکا کاوالّو

مترجمان: امید سهرابی نیک و آرزو گودرزی

موضوع: زنان و دختران نام آور

گروه سنی: کودکان ونوجوانان

  • نویسندگان کتاب وقتی فهمیدند آقای سهرابی و خانم گودرزی قصد ترجمۀ کتاب آنها را دارند، برایشان یادداشتی به انگلیسی نگاشتند که متن آن همراه با ترجمۀ فارسی در ابتدای کتاب آمده است.
  • به هرشخصیت، دوصفحه اختصاص داده شده است. درصفحۀ اول، نام، حرفه، ملیت وتاریخ تولد و وفات او همراه با مختصری از زندگیش به زبان بسیارساده آمده و درصفحۀ روبه رو عکس وی با جمله ای ازآن شخص که شعار زندگی یا عامل موفقیتش بوده است، قرار دارد.
  • شخصیت های کتاب، ملیت های گوناگون دارند و از میان ایرانیان، نام «مریم میرزاخانی» درصفحۀ 154 می درخشد.
  • تمرکز نویسندگان، تنها برشخصیت های علمی، ادبی و یا دانشمندان نبوده بلکه علاوه بر این افراد، زندگی سایر زنان  و دختران موفق را نیز که در زمینۀ کاری خود مانند ورزش، هنر، پادشاهی، دریانوردی، جاسوسی، دزد دریایی و...سرآمد بوده اند، ذکرکرده است.
  • در یک تقسیم بندی کلی، شیوۀ زندگی زنان حاضر درکتاب را به دو بخش می توان قسمت کرد: دستۀ اول، کسانی هستند که درشرایط ایده آل پرورش یافته اند. استعدادشان ازهمان ابتدا شناسایی شده و درهمان مسیرقدم برداشته وموفق شده اند هرچند این موفقیت ها به مذاق مردمان زمانه شان خوش نمی آمده و برای مردم آن روزگار، باور اینکه «زنان هم می توانند موفق باشند»، کاربسیارسختی بوده است. دستۀ دوم زنانی هستند که یا مسیرهای مختلفی را آزموده اند تا سرانجام استعداد واقعی خود را کشف کرده اند و یا برای انجام کاری که دوست داشته اند با زمین و زمان جنگیده اند.
  • نویسندگان پس از شرح زندگی نام آوران، دوصفحۀ پایانی را برای خوانندۀ کتاب گذاشته اند تا در صفحۀ «داستان خود را بنویسید» زندگی خود را شرح دهد و در قسمت «شخصیت داستان خود را نقاشی کنید» تصویری از خود رسم نماید.

پایان بخش کتاب، «سپاسگزاری» و «دربارۀ نویسندگان» است که دربخش اول، النا و فرانچسکا از زنانی که برای آنها اهمیت ویژه ای دارند، قدردانی کرده و در قسمت دوم، توضیحات مختصری دربارۀ خودشان به عنوان نویسندگان کتاب آورده اند.

به قلم: نسرین زبردست

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

تولد کتابم

نسرین زبردست | شنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

کیکی به مناسبت دوسالگی کتابم

همراه با عکس های ارسالی خریداران تا آن زمان

tavallod

اینستاگرام

books.nzsrinzebardast

  • نسرین زبردست

سرای امین

نسرین زبردست | چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۷ ب.ظ | ۰ نظر

nasrin zebardast

عکس یادگاری من در عمارت خانه ی امینی (سرای امین)، واقع در خیابان باغسلطانی تربت حیدریه.

پنج شنبه، اول اردیبهشت 1401

این بنا از دوره ی قاجار بر جای مانده است و منزل مسکونی امین التجار، از بازرگانان سرشناس این شهرستان در آن عهد بوده است.

برای من به عنوان یک بازدید کننده ی عادی که خیلی اتفاقی و باعجله از آن مکان دیدن نمودم، حیاط باصفای خانه ی امینی با چشم انداز زیبای گچ بری های ایوانش از خصوصیات منحصر بفرد آن به شمار می رود؛ به خصوص که باوجود بهره مندی از گچ بری ها و سبک معماری عصر قاجار و نیز دیوارها و سنگفرش آجری کف بنا نه تنها فضای آن، خفه و تاریک و دلگیر نیست بلکه بوی خاک، بوی آب،  بوی نمناک برگ های سبز کاج که با آسمان آبی و هوای پاک و تازه ی آنجا ترکیب می شود، حس طراوت و تازگی را در انسان بیدار می کند و هوس نشستن در زیر سایه های سرد درختان و نوشیدن یک فنجان چای داغ را برای او تداعی می نماید .

درباره ی اتاق ها و بخش مسکونی بنا نیز باید بگویم باتوجه به استقرار اداره ی میراث فرهنگی در منزل امینی، آن قسمت تبدیل به بخش اداری شده و حضور کارمندان در آنجا مانع از این شد که نتوانم با خیال راحت و آن گونه که دلم می خواهد از فضای داخلی اتاق ها بازدید کنم و دریابم آیا حس و حال باصفای حیاط و باغچه های گرداگرد آن در درون محیط خانه نیز موج می زند؟ نمی دانم.  تنها درهای چوبی قهوه‌ای رنگ بود با پشتری های سفید که چشم هر بیننده ای را می نواخت.

 با این حال، این حضور چند دقیقه ای و این اشتیاق وصف ناپذیر، مرا به این باور رساند که گاه مکان های قدیمی هم قادرند احساسات خاموش انسان را متبلور سازند و چه بسا ناگفته های بسیاری را با اهلش در میان گذارند.

به قلم: نسرین زبردست

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

ساعت 45میلیونی

نسرین زبردست | چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر

ساعت حدود ۴بعدازظهر بود که زنگ گوشی ام به صدا درآمد. خواب آلود نگاهی به صفحۀ موبایلم انداختم و جواب دادم: «بله»

 خانمی آن سوی خط پس از سلام و احوالپرسی با خوشرویی گفت: «شما در تراکنش های بانکی، برنده ی یک ساعت به ارزش ۴۵میلیون تومان شدین. آدرس و مشخصات کامل تونو بگین تا طی 7 یا 10 روز کاری براتون ارسال کنیم».

همان طور که صحبت می کرد از خودم پرسیدم: «کدوم تراکنش بانکی؟»

بعد به یاد رسید خریدهای اینترنتی افتادم که شماره ی تراکنش داشت و به ایمیلم فرستاده می شد. بنابراین آدرس و مشخصاتم را دادم و فقط حواسم بود شماره کارت و اطلاعاتی از این دست را در اختیارش نگذارم. 

وقتی نوشتن مشخصاتم تمام شد، آن خانم ادامه داد: «هر زمان بسته به دست تون رسید مبلغ ۲۸۵ هزار تومن به مأمور پست بپردازید».

با تعجب پرسیدم: "مگه نمیگین من برنده شدم؟"

- بله شما برنده شدین.

- پس اگه برنده شدم چرا باید پول بدم؟

- خب شما ساعت رو برنده شدین اما این ساعت، کارتی داره که قیمتش ۲۸۵ تومنه. اگه بخواین همین کارتو از بیرون بخرین، باید حداقل یک میلیون تومن بپردازین.

-با خودم فکر کردم: «من که اصلاً ساعت لازم ندارم و چرا باید پول به ساعتی بدم که حتی عکسشو ندیدم و هیچ اطلاعی از مشخصاتش ندارم». بنابراین گفتم: «خب پس اگه اینطوریه نمیخواد بفرستین».

با شنیدن این حرف، ناراحت شد. لحن کلامش تغییر کرد و با صدایی که عصبانیت در آن موج می زد گفت: «باشه اصلاً نمی فرستیم» و گوشی را چنان محکم گذاشت که صدایش چند ثانیه ای در گوشم پیچید.

گفتگوی ما تمام شد. موبایل را کنارم گذاشتم و برای لحظاتی به فکر فرو رفتم. از خودم می پرسیدم: «واقعاً این چجور هدیه دادنه؟ اگه اون خانوم راست میگه و ساعت، هدیه است پس چرا میخواد پول بگیره؟ اگه هم اونقدر سخاوتمنده که 45میلیون کادو بده دیگه اون 285 تومن واسش رقمی نیست که درخواست کنه».

بعد این موضوع به ذهنم خطور کرد که شاید این روش هم یک شگرد ماهرانۀ دیگر است برای فروش غیرمستقیم محصولاتشان. شاید قیمت واقعی آن ساعت، بیشتر از 285 تومان نیست و شاید مسائلی همچون برنده شدن در قرعه کشی و کارت همراه ساعت هم فقط بهانه ای باشد برای فروش زیرکانۀ آن و نقد کردن هزینه هایش.

به قلم: نسرین زبردست

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

فرفرکه مال کودکه

نسرین زبردست | شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ | ۰ نظر

ferfereh

    یادی از کودکی هایم

در همسایگی منزل ما مغازۀ لبنیاتی بود که صاحب آن را «حسن آقا« صدا می زدیم. حسن آقا پسری داشت به نام «میثم» که فرفره های کاغذی درست می کرد و تابستان ها جلوی مغازۀ پدرش می فروخت و برای جذب مشتری با صدای بلند می خواند:

«فرفرکه

مال کودکه

هرکی نخره

مارمولکه»

یک روز صبح که من و ناهید و محبوبه در حیاط خانۀ آبی مان سرگرم بازی بودیم با شنیدن صدای میثم، به یکدیگرگفتیم: «بچه ها، بیاین میثم رو اذیت کنیم». با این فکر، اسباب بازی هایمان را کنار باغچه رها کردیم و در اتاق نشیمن، لب پنجره نشستیم و پس از آن که میثم شعرش را خواند، سه تایی فریاد زدیم:

«فرفرکه

مال کودکه

هرکی بخره

مارمولکه»

سپس شروع کردیم به خندیدن.

چند بار که از تکرار این کارمان گذشت، زنگ در به صدا درآمد.

بدو پشت دیوار کنار پنجره قایم شدیم و به هم گفتیم: «هیس! بچه ها! حتماً میثمه».

اتفاقاً صدای میثم بود که به مادرم می گفت: «این بچه هاتونو دعوا کنین. همۀ مشتریامو پروندن»

حالا بماند که مشتری چندانی هم نداشت اما فرفره های او و شعرش، خاطرۀ این شیطنت کودکانه را در ذهنم زنده نگاه داشت به طوری که هنوز هم هرگاه به عکس های رنگ و رو رفتۀ آن روزها می نگرم وخودم و ناهید و محبوبه را کنار هم می بینم، صدای میثم درگوشم می پیچید که می خواند: «فرفرکه، مال کودکه، هرکی نخره، مارمولکه».

 

به قلم: نسرین زبردست

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

کتاب ازقصه تامثل: نسرین زبردست

نسرین زبردست | پنجشنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر

 

ازقصه تامثل، نسرین زبردست، خرید اینترنتی، ارسال رایگان

 

      نام کتاب: ازقصه تامثل

       گردآوری و نگارش: نسرین زبردست

       صفحات: 104

       انتشارات: هرمان

       موضوع: ضرب المثل ها و ماجراهایشان

          

    این کتاب، ماجرای 186ضرب المثل کوتاه، مفید و سرگرم کننده ی زبان فارسی است که از کتاب «امثال و حکم» دهخدا انتخابو به زبانی ساده روایت شده است. کتاب دارای سه بخش است؛ یکی بخش ضرب المثل ها که طولانی ترین قسمت کتاب است و دوبخش دیگر به شرح زیر درابتدای کتاب آمده است:

  

    1 - مثل و حکمت و پیشینه ی جمع آوری آنها:

    دراین بخش، توضیحاتی درباره ی معنی ضرب المثل و حکمت، تاریخچه ی آن و...آمده است.

    2 - امثال و حکم و چگونگی نگارش آن:

    این بخش توضیحاتی درباره ی دوره ی چهارجلدی امثال و حکم دهخدا و مباحث مربوط به آن دارد.

    سفارش کتاب

09012357069

           books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

      تلگرام / ایتا

        @booksnz

   

  • نسرین زبردست

معرفی کتاب ازقصه تامثل به روایت تصویر

نسرین زبردست | دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

شروع

موضوع

مخاطبان

ضرب المثل ها

مطالب

 

راه های ارتباطی

اینستاگرام

books.nasrinzebardast

تلگرام / ایتا

@booksnz

  • نسرین زبردست

مرورنویسی بر کتاب

نسرین زبردست | شنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۵۹ ب.ظ | ۰ نظر

 

«چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» نام اثری از «برد هوپر» (Brad Hooper)، ویراستار و مرورنویس آمریکایی است که سال ها کار مرورنویسی و ویراستاری کتاب را برای مجله ی «بوک لیست» انجام می داد. این مجله به طور تختصصی به مرور نویسی کتاب اختصاص داشت و توسط انجمن کتابداری ایالات متحده در شیکاگو منتشر می شد. به گفته ی هوپر در آن زمان آموزش های تخصصی برای این شغل وجود نداشت و از او و دیگر همکارانش به عنوان کارمندان تمام وقت انتظار می رفت همه چیزدان هایی باسواد باشند و بتوانند هر کتابی با هرموضوعی را مطالعه کرده و ارزیابی خود از آن را در قالب مروری کوتاه یا بلند برای انتشار در اختیار مجله ی بوک لیست قرار دهند تا علاقه مندان کتاب از طریق نوشته های آنان با موضوع، محتوا و کیفیت کتاب های تازه منتشر شده یا در دست چاپ آشنا شوند

با گذشت زمان، حرفه ی مرورنویسی در آمریکا دستخوش تحولاتی شد اما برد هوپر با ارتقای مهارت هایش توانست جایگاهش را این بار به عنوان یک ویراستار حفظ نماید و در نهایت به ریاست بخش کتاب های بزرگسالان مجله ی بوک لیست منصوب گردد. از این پس از وی درخواست می شد تا دانسته هایش در مرورنویسی را بخصوص به کتابداران تازه کار انتقال دهد و او با برگزاری کارگاه های آموزشی در کتابخانه های ایالات متحده و ایراد سخنرانی های متعدد نه تنها به آموزش نسل های جوان تر پرداخت بلکه با انتشار آنها در قالب کتابی با عنوان «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» تجربیات خود در مرورنویسی را به عموم علاقه مندان منتقل ساخت..

 

خلاصه ای از مطالب کتاب «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟»

نویسنده دراین کتاب به طورکلی، موضوع مرورنویسی و مباحث مربوط به آن را مورد بررسی قرار داده است. براساس آنچه از نوشته های هوپر در قسمت های مختلف کتاب برمی آید مرور، نوشته ای است که توضیحاتی کلی درباره ی موضوع، محتوا و کیفیت کتاب ارائه می دهد و چه کوتاه باشد (175کلمه) و چه بلند (500کلمه) باید به دو سؤال اساسی درباره ی کتاب پاسخ دهد. این دو سؤال عبارتند از:

1 کتاب درباره ی چیست؟

2 کتاب تا چه حد خوب است؟

در پاسخ به پرسش اول، مرورنویس موظف است اطلاعاتی درباره ی موضوع و محتوای کتاب بیان دارد و در بخش دوم علاوه بر بررسی نثر نویسنده به مقایسه ی کتاب موردنظر با سایر آثار منتشر شده در همان حوزه بپردازد و جایگاه آن را در میان کتاب های مشابه خود مشخص نماید.

موضوع مرتبط دیگر با مرورنویسی که دراین کتاب آمده است، تفاوت مرور با نقد و گزارمان می باشد. هوپر تفاوت مرور و گزارمان را در طول این دو نوشته می داند. به این معنا که گزارمان، نوشته ایست به مراتب کوتاه تر از مرور و تلاش می کند در حد 25 تا 50 کلمه به همان سوالات مطرح در مرور؛ یعنی کتاب درباره ی چیست و تا چه حد خوب است؟ پاسخ دهد. براین اساس، گزارمان، نوشته ای کوتاه تر از مرور می باشد و به صورت موجز و مختصر به معرفی کتاب و تبیین مطالب آن برای مخاطبان می پردازد. به گفته ی هوپر «اگر مرور، طعمی از کتاب را عرضه می کند، گزارمان فقط بویی از آن را به ارمغان می آورد». (ص 121).

برخلاف گزارمان، نقدها تفاوت های عمیق تری با مرور دارند؛ در حالی که مرورها تلاش می کنند نمایی کلی از کتاب باتوجه به موضوع، محتوا و کیفیت آن عرضه کنند، نقدها در پی آنند که با تمرکز بر روی یک موضوع یا جنبه ای خاص از یک اثر، آن را به طور دقیق بررسی نمایند.. تفاوت دیگر در این است. که مرورها درباره ی آثاری نوشته می شوند که یا هنوز چاپ نشده اند و قرار است در آینده ای نزدیک منتشر شوند و یا به تازگی روانه ی بازار شده اند. پس موضوع مورد مطالعه در مرورها همیشه تازه های نشر یا در دست انتشار است؛ حال آن که نقد ها ممکن است درباره ی کتاب هایی نوشته شوند که سال ها از انتشار آنها می گذرد.

تفاوت سوم از بُعد مخاطبان است. مخاطبان نقد معمولاً محققان و خوانندگان جدی هستند که می خوهند به عمق یک موضوع پی ببرند اما مخاطبان مرور یا کتابداران و کتاب فروشانی هستندکه صرفاً قصد تهیه ی کتابی خوب برای فروش و یا توسعه ی کتابخانه ی خود را دارند و در هر دو حال ممکن است اثر خریداری شده را مطالعه نکنند و یا عموم مردم هستند که هرچند اهل مطالعه اند اما جدیت و اهداف یک محقق در حین مطالعه هرگز برای آنان مطرح نیست. تفاوت بعدی مخاطبان مرور و نقد در این است که مخاطبان مرور، اطلاعی از موضوع کتاب ندارند و توسط مرورنویس با محتوای آن آشنا می شوند حال آن که خوانندگان نقد، ممکن است اثر مورد انتقاد را قبلا خوانده و با موضوع آن کاملاً آشنا باشند.

از نقد و گزارمان که بگذریم، نوبت می رسد به مبحث اتواع مرور. براساس نوشته های هوپر، مرورها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.: مرورهای قبل از انتشار و مرورهای بعد از انتشار.

مرورهای قبل از انتشار مرورهایی هستند که بنا به درخواست ناشران برای کتاب هایی نوشته می شوند که هنوز منتشر نشده اند اما به زودی انتشار خواهند یافت.. این مرورها از طریق رسانه های اختصاصی در اختیار خوانندگان قرار می گیرند و مخاطبان آنها معمولاً کتابداران و کتاب فروشانی هستند که می خواهند قبل از دیگران و پیش از انتشار تازه ترین کتاب ها از موضوع، محتوا و کیفیت آثار در دست چاپ مطلع شوند و موارد مورد نظرشان را در سبد خرید خود جای دهند.

مروهای بعد از انتشار یا همزمان با انتشارکتاب نیز مرورهایی می باشند که برای کتاب های تازه منتشر شده نوشته می شوند و از طریق مجلات مرتبط در اختیار عموم قرار  می گیرد تا مردم با راهنمایی آنها دریابند در حوزه ی مورد نظرشان چه کتااب های جدیدی منتشر شده و باتوجه به نمای کلی ارائه شده از کتاب آیا بهتر است آن را بخرند یا از کتابخانه امانت بگیرند.

از دیگر بخش های کتاب چگونه مرور کتاب بنویسیم، مواردی مانند «مرور خوب چه ویژگی هایی دارد؟»، «مرورنویس خوب چه ویژگی هایی دارد؟»، «برگزاری کارگاه های مرورتویسی»، «نوشتن مرور کتاب گویا» و... را می توان نام برد که برد هوپر در شرح هر یک به ذکر نکات مورد نظر خود پرداخته و در پایان نیز لیستی از مرورنویسان مورد علاقه اش را همراه با توضیحاتی درباره ی هرکدام ارائه می دهد.

 

نویسنده: نسرین زبردست

  https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

رازهای موفقیت با برایان تریسی

نسرین زبردست | سه شنبه, ۷ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

raz

کتاب «قورباغه ات را قورت بده» اثر «برایان تریسی»، نویسندۀ مطرح کانادایی است که تا کنون آثار مختلفی از وی در حوزۀ خودباوری منتشر شده است وی در این کتاب به موضوع موفقیت در زمینۀ کسب و کار می پردازد و می کوشد قوانین دستیابی به این مهم و نتیجه گیری بهتر در مدت زمانی کوتاه تر را بر مبنای تجارب شخصی اش شرح دهد.

آنچه در ادامه می آید، چکیده ای از مطالب کتاب مذکور ااست که با توجه به محتوای درخور تأمل آن فراهم آورده و و با شما همراهان ارجمند به اشتراک می گذارم.

 

بااحترام نسرین زبردست

 

  1. - تعیین هدف؛ یعنی مشخص نمودن چیزی که به گفتۀ «ناپلئون هیل» شخص می خواهد و به شدت تمایل دارد به آن برسد. (ص21)
  2. - برنامه ریزی و اولویت بندی کارها با استفاده از قانون ABCDE : براساس این قانون، ابتدا کارهایی را که باید انجام دهید، بر روی کاعذ می نویسید سپس آنها را براساس میزان اهمیتی شان با حروف A,B,C,D,E  و... اولویت بندی می کنید حال با مشخص شدن کار A  که مهمترین کار است، اقدام به انجام آن می کنید.
  3. قانوان 80-20: این قانون می گوید: 80 درصد وقت خود را صرف انجام 20درصد از اموری کنید که حائز بیشترین درصد اهمیت اند و در صدر لیست قرار می گیرند،
  4. - ساده سازی کارها: ابتدا یک کار یا پروژۀ بزرگ را به بخش های کوچکتری تقسیم نمایید سپس هر بخش از آن را در بازۀ زمانی مشخص و براساس اولویتی که دارد، انجام دهید تا به مرور تمام شود.
  5. زمان بندی: مشخص کنید هر بخش از کارتان را در چه ساعتی از شبانه روز یا چه تاریخی از تقویم می خواهید انجام دهید. همواره باید بهترین وقت روزتان را به انجام مهمترین کارتان اختصاص دهید. مقصود از بهترین وقت شبانه روز، زمانی است که شما در آن موقع از انرژی و حوصلۀ بیشتری برخوردارید و عواملی همچون خستگی، گرسنگی، خواب آلودگی و... که از موانع بازدهی مثبت هستند در شما راه ندارد.
  6. آماده سازی امکانات مورد نیاز: قبل از شروع هر کاری، تمام لوازم مورد نیاز خود را فراهم کنید و روی میز کارتان بچینید یا در دسترس قرار دهید. هرچه محیط اطراف شما تمیزتر و منظم تر باشد، انگیزۀ درونی بیشتری برای ادامه دادن خواهید داشت.
  7. - خودتان را ارتقا دهید: دانش ها و تخصص های لازم در ارتباط با حورۀ کاری تان را بیاموزید. اگر مهارت های تان را به روز نکنید، به زودی کنار گذاشته خواهید شد. به عبارت ساده تر،«به یک دانشجوی مادام العمر در حوزۀ کاری خود بدل شوید. دوران مدرسه هیچ گاه برای حرفه ای ها تمام نمی شود». (ص62).
  8. تمرکز: بیشترین وقت و انرژی خود را بر روی کاری متمرکز کنید که بیشترین نتیجه را برای تان به ارمغان می آورد همان طور که «اوریسون سوئیت ماردن» می گوید: «هر انسان بزرگی هر فرد موفقی متناسب با موفقیتی که به دست آورده است، قدرت های خود را در یک کانال محدود نموده و سوق داده است». (ص37).
  9. بهره مندی از تخصص دیگران: کاری را که خود در انجام آن ماهر هستید به عهده بگیرید و سایر مسئولیت ها را به افراد متخصص در هر حوزه بسپارید.
  10. - استعدادیابی: فعالیت مورد علاقۀ خود را با تمرکز بر روی استعداد خاص تان شناسایی کنید این فعالیت همان است که شما در مقایسه با دیگران آن را بهتر انجام می دهید. در انجام آن، توانایی بیشتری دارید و نه تنها از پرداختن به آن لذت می برید بلکه با ارائه اش مورد تحسین دیگران واقع  شده و آنها را تحت تأثیر قرار می دهید
  11. شناسایی و رفع موانع: چه عواملی شما را عقب نگه داشته و از سرعت تان برای رسیدن به هدف می کاهد؟ شما باید این موانع را شناسایی و برطرف نمایید.
  12. مسئولیت پذیری: همیشه مسئولیت انجام کارهای تان را به عهده بگیرید و منتظر نباشید کسی کار شما را برای تان انجام دهد. شخصاً اقدام به انجام آن کنید.
  13. اضطرار :  با ایجاد یک حس اضظرار درونی درخود، خودتان را از درون وادار به انجام کارهای مورد نظرکنید.
  14. تشویق: خودتان بزرگترین مشوق خودتان باشید و هموازه با نگرش و جملات مثبت در خود، انگیزه و انرژی مضاعف ایجاد کنید. هرگز اجازه ندهید وقایع روزمره ی زندگی، روحیه تان را خراب کند و بدانید «خوش بینی مهم ترین خصوصیتی است که می توانید برای کامیابی شخصی و حرفه ای در خود ایجاد کنید». (ص86).

 

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست

کودکی هایم

نسرین زبردست | جمعه, ۹ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۷ ق.ظ | ۰ نظر

koodakiha

اولین پیوند من و کتاب بازمی گردد به روزهای خوش کودکی ام. روزهایی که اگرچه به سرعت برق و بادگذشت و از صفحه ی روزگار محو گردید اما تصاویر جسته و گریخته ی آن همچنان در آلبوم ذهنم باقی مانده است و من گاه و بیگاه خاطرات رنگ و رو باخته ی آن روزها را از پشت پرده ی نمناک اشک ها و لبخندها به نظاره می نشینم. روزهایی که من و خانواده ام در خانه ای بزرگ با نمای آجری و حیاطی وسیع زندگی می کردیم و به علت  کثرت رنگ های آبی به کار رفته در آن، نامش را «خانه ی آبی» گذاشته بودیم و امروزه در تداول های عامیانه از آن با نام «خونه آبیه» یاد می کنیم.

حیاط خانه ی ما حوضی به رنگ آبی در وسط و دو باغچه ی بزرگ و کوچک در اطرافش داشت که درختان سیب، توت، گلابی و سپیدارش صبح و شام شاهد بازی و هیاهوی من و همبازی هایم بودند. آن روزها درست درهمین خانه و زیر آسمان آبی همین حیاط بود که پدرم علاوه بر عروسک واسباب بازی؛ کتاب و لوازم التحریر هم برای ما می خرید و من هرگاه از گِل بازی در باغچه، دوچرخه سواری و تاب بازی بر شاخه های درختان فراغت می یافتم، کتاب هایم را ورق می زدم و به قصه های شان از ضبط صوت گوش فرا می دادم. آن زمان  در تفکرات فصل کوتاه کودکی ام باور کردم، قرار گرفتن کتاب در کنار عروسک و اسباب بازی یعنی این که کتاب هم مثل عروسک و اسباب بازی مهم است و بعدها در بهار جوانی ام ایمان آوردم نهال ارتباط با کتاب را برای یک انسان باید در باغچه ی کوچک کودکی هایش کاشت. کاری که علاوه بر پدرم پدید آورندگان ادبیات کودک از دیرباز برای فرزندان این سرزمین انجام داده اند و قلباً سپاسگزار زحمات آنان هستم؛ بخصوص شاعران، نویسندگان و اهل قلمی که می توانند معجون گوارای اندیشه را با احساس و صورت های رنگارنگ خیال درآمیزند و ساغر ذهن انسان را با کلمات برگزیده و بیانی فصیح، لبریز از آگاهی کنند.

علاوه بر کتاب، تابلوی دیگری که از لحظات گریزپای کودکی ام همچنان بر طاقچه های اتاق فکرم خودنمایی می کند، همبازی هایم هستند. همبازی هایی که برخی از آنها حقیقی و برخی دیگر، ساخته ی خیال من بودند. خواهر، برادر و دختردایی ام، محبوبه، که در همسایگی ما زندگی می کردند و به منزل یکدیگر رفت و آمد داشتیم، همبازی های واقعی من بودند. محبوبه خواهری داشت به نام مریم (مهدخت) که دختری بسیار خلاق و مبتکر بود و نقاشی های بینظیری می کشید. از خاطراتی که از مریم دارم این است که گاه با برادرش، ابراهیم برای ما نمایش سایه ها اجرا می کرد و یک بارهم کاردستی تلویزیون ساخته بود و نقاشی هایی را که کار خودش بود مثل یک کارتون تلویزیونی برای ما به اجرا گذشت. مریم هرتصویری را که می آورد، داستانی از خیال خود برای آن می گفت و صدایش را متناسب با شخصیت های داستان تغییر می داد. از آنجا که داستان های مریم و نمایش های او و ابراهیم همیشه جنبه ی طنز و سرگرمی داشتند و ما بچه ها از ته دل می خندیدیم، از خاطرات به یادماندنی کودکی هایم به شمار می روند.

اما همبازی های غیر واقعی من، سه موجود خیالی بودند که اگرچه وجود خارجی نداشتند و نمی دانم چگونه و از چه زمانی به دنیای تخیالات من قدم گذاشتند اما حضور رویایی شان و حس ریاست طلبی که من در درونم نسبت به آنها احساس می کردم، موجب شد علاوه بر سخن گفتن، بازی و قهر و آشتی با آنها، عقده های کودکانه ام را نثارشان کنم و هرگاه کسی یا موضوعی موجب ناراحتی ام می شد، با درمیان گذاشتن با آنان یا بی بهانه دعوا کردن شان خود را آرام نمایم.

با این حال، این حضور رویایی مانندیگر جلوه های ناپایدارکودکی، تداوم چندانی نیافت و دوستان خیالی ام که آنها را آقُلِه، جَب جَب و نُمنُمقی صدا می زدم با ورود من به سال اول ابتدایی، کم کم در عالم تخیلاتم رنگ باختند؛ درست مثل عروسک ها، اسباب بازی ها و کتاب قصه هایی که همگی خط خطی، خراب و پاره پاره شدند و امروز، تنها خاطره ای از آنها در چارچوب تصاویری مبهم بر دیواره های سپید ذهنم بر جای مانده است. تصاویری که با لبخندی بر لب و نگاهی پرامید، مرا برای ورود به روزهای پرالتهاب و سرنوشت ساز نوجوانی بدرقه کردند و هنوز هم گاه و بیگاه صدای پای کودکی هایم را از دل آنها به وضوح می شنوم.

 

نویسنده: نسرین زبردست

https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام: 

  • نسرین زبردست