قطار می رود
دریافت
مدت زمان: 44 ثانیه
نام شعر: قطار می رود
شاعر: قیصر امین پور
دکلمه: نسرین زبردست
ادیت: نجمه زبردست
https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام:
- ۰ نظر
- ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۶
دریافت
مدت زمان: 44 ثانیه
نام شعر: قطار می رود
شاعر: قیصر امین پور
دکلمه: نسرین زبردست
ادیت: نجمه زبردست
https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام:
تو قانون گذارنخستین بودی
زمانی که گنجشک ها آواز نمی خواندند
و پروانه ها، پریدن برآسمان پاک جهان را نمی دانستند
تو قانون گذارنخستین بودی
وقتی اذان بودن را
درگوش های سنگین زمین زمزمه کردی
و دانه های خفتۀ قوانین را
در دست های فسردۀ جهان کاشتی
تو قانون گذارنخستین بودی
آن روزکه به آب ها آموختی
چگونه روان شدن را
و به کوه ها نشان دادی
چگونه برافراشتن را
تو قانون گذارنخستین بودی
آن گا ه که با دها وزید
رودها جاری گشت
وآفرینش آغاز شد
تو قانون گذارنخستین بودی
به قلم: نسرین زبردست
https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام:
تلگرام،https://t.me/booksnz
ایتا: https://eitaa.com/booksnz
حصا رها را بشکن
پنجره ها را با ز کن
و از دریچه ای که رو به تأ مل گشوده می شود
به زندگی نگا ه کن
تا ببینی که تقد یر، بیکا ر است
و ریشه ها ی نا مرئی علت ومعلول
درعقیم ترین ذرا ت حیا ت، ریشه دوا نده است
حصا رها را بشکن
زنجیرها را پا ره کن
و ببین چگونه کلیدها ی سرنوشت
درصند وقچۀ دستا ن تو می چرخد
و چگونه گا مها ی محکم ارا د ه ات
تقد یر را تسخیر می کند
حصا رها را بشکن
قدم برپلکا ن سبزتکا مل بگذار
و با چشما نی ، چرا غا نی تر از آفتا ب
به چشمه ها ی خروشا ن زندگی نگا ه کن
تا ببینی که زیستن
درآن سوی کوهها ی سربه فلک کشیدۀ ادرا ک
و در برگ ، برگ آلبوم ا ند یشه وعمل
درانتظار توست
درانتظار توست
به قلم: نسرین زبردست
books.nasrinzebardastاینستاگرام:
توتجلی پا کی آبی و زلا لی دریا
تجلی نم نم بارا ن وهفت رنگ مه آلود رنگین کما ن
توتجلی آذرخشی در دل ابر
غرش رعدی در دل آسما ن وتجلی نور برطورسینا
توتجلی سبزرنگ معرفتی
آیت دانا یی ویگا نه ترین ، یگا نه ی هستی
توتجلی تما م خواسته ها ی منی
تجلی خوبی وزیبا یی
وتجلی عدالت برای دستها ی زخمی زمین
به قلم: نسرین زبردست
https://www.instagram.com/books.nasrinzebardastاینستاگرام:
یادش بخیر
ماروزگاری باهم برادر بودیم
درسرزمین آب وآفتاب
در دل صخره های حرا وسبلان و طورسینا
و در زیرشاخه های شرمسار بیدمجنون
ما روزگاری باهم برادر بودیم
درثانیه های صمیمانه ای
که از زلالی یک چشمه آب می خوردیم
و روی علف های تازه ی یک دشت نماز می خواندیم
ما روزگاری باهم برادر بودیم
پیش از آن که دست های فریبنده ای
میان ما مرزهای کج ومعوج جغرافیایی بکشد
و ما را ترک و کرد و فارس و عرب بنامد
پیش ازآنکه زمین های حاصلخیزمان
گندمزارهای زرد رنگمان
و چشمه های روشن آبمان
دو پاره شود
حالا، دیگر " من " و " تو" ما نبودیم
" من " های جنگجویی بودیم
که میانمان خطوطی کشیده شده بود
ازخطوط جغرافیایی گرفته
تا مرزهای نژادی
و مرزهای بی امتداد قبیله ای
حالا، دیگر " ما " نبودیم
" من " های خونریزی بودیم
که به روی هم خنجر می کشیدیم
و گلوله های سربی می چکاندیم
وفراموش کرده بودیم
که روزگاری با هم برادر بودیم
فرزندان یک پدر و مادر
به نام آدم و حوا
وارثان یک ملک پادشاهی
به نام زمین
و مسافران یک منزلگاه ابدی
به نام آخرت
ما روزگاری باهم برادر بودیم
نسرین زبردست
اینستاگرام
books.nasrinzebardast
مرا ببر
به آسمان آبی دوران کودکی ام
به قصه های ساده ی مادربزرگ
وبه روزهای بیگانگی انسان
با معنی آلوده ی گناه
مرا ببر
به ثانیه های عصمت آدم
به لحظه هایی که معصومانه نگاه می کرد
و کودکانه دروغهای ابلیس را می جوید
وناباورانه عصیان می کرد
مرا به دنیایی ببر
که نمادها درآن نامرئیند
به جها نی که درآن ، سا یه ای نیست
وهرچه هست ، حقیقت محض است
مرا به روزها ی سبز تکا مل ببر
به ابتدای رنگین کمان رسیدن
تا پلکان رنگینش
مرا تا بی نهایت خدا ببرد
و در ابدیتی شفاف
محو گردا ند
مرا ببر
نسرین زبردست
books.nasrinzebardastاینستاگرام:
