راز (شعرسپید)
نسرین زبردست |
شنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۱۲ ب.ظ |
۰ نظر
🔺"راز "
درختان، ایستاده میخوابند
کوهها ایستاده نماز میخوانند
آسمان، ایستاده به معراج میرود
چرا نایستم؟
چرا در رگهای حیات جاری نشوم؟
چرا از افق
نشانی خانۀ آفتاب را نستانم؟
ساعت شنی عمر، روی دیوار است
توفانها با تیکتاک ساعتها میگذرند
غمها با تیکتاک عقربهها میمیرند
و زندگی با ایستادن روی دقیقۀ صفر
به نقطۀ پایان میرسد
چرا نایستم؟
رازِ ماندن در «ایستادن» است
در «حرکت»
در جاری شدن درمسیر نور
در چنگ زدن به میوههای رسیدۀ آگاهی
چرا نایستم؟
بادبانهای کشتی ایستادهاند
👤نسرین زبردست
- ۰ نظر
- ۱۱ آبان ۰۴ ، ۱۹:۱۲

