رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست

رنگین کمان

وبلاگ شخصی نسرین زبردست

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

سحرخیزباش تا کامروا باشی/خاطره

نسرین زبردست | شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ | ۱ نظر

چندروز پیش دریکی از گروه­های تلگرامی چالشی با موضوع زیر برگزار شد:

«یک اتفاق ساده، یک سخن نغز وشیرین یا یک دوست خوب که باعث تغییر در نگرش شما شده است».

با اینکه اول فکر می­ کردم برای من چنین اتفاقی نیفتاده­ است اما کم­ کم با خواندن نوشته ­های دیگران، یکی از اتفاقات سادۀ دو،،سه­ هفته پیش به ذهنم رسید و در چالش شرکت کردم. آن اتفاق به شرح زیر است:

سحرخیز باش تا کامروا باشی(خاطره)

ویژه‌ی چالش

🔺

همیشه فکر می‌کردم "سحرخیز باش تا کامروا باشی" حرف مفتی است. برای همین تابستان ها و روزهای تعطیل، تا لنگ ظهر می‌خوابیدم و سایر روزها را با غرولند و کلی فحش به خودی بیدار می‌شدم و مدرسه می‌رفتم. تا اینکه همین چندوقت پیش متوجه شدم کارت بانک صادارتم منقضی شده وچیزی به انقضای کارت بانک ملی ام هم نمانده. این بود که به بانک صادرات رفتم و از متصدی آن خواستم کارتم را عوض کند. او گفت:  "الان سامانه قطعه. برای تعویض کارت فقط ساعت ۷صبح باید بیاین که وصل باشه".

با ناراحتی گفتم: "هفت صبح؟!!!"🥺

-بله خانوم! پس هفت شب😑

از بانک بیرون آمدم و تمام راه را تا منزل کلی با خودم غرغر می‌کردم اما چاره ای نبود.

موبایلم را کوک کردم. صبح زود به زور از خواب بیدار شدم و خودم را به بانک رساندم. دیدم دونفر جلوتر از من پشت در ایستاده اند. پرسیدم:

- اینا کی باز میکنن؟ گفتن از ساعت هفت اینجا باشیم. (با یک لحنی که انگار طلب بابام را دارم) 😤

-میگن هفت اما هفت ونیم باز میکنن.

-واقعا که!

کمی گذشت. یک نفر دیگر هم آمد و سؤال مرا تکرار کرد. حالا چهارنفر بودیم. نگهبان، در بانک را باز کرد و ما هرکدام پشت یک باجه نشستیم. 

خانم متصدی فرمی به من داد. نوشتم و با کارت تحویلش دادم. بعداز کمی انتظار رو به من گفت: "خانوم این که فعاله".

-چی فعاله؟😳

-کارتتون.

-نه، نوشته برج شیش.

-خوب برج شیش، اما سال۴۰۶ منقضی میشه. هنوز دوسال دیگه اعتبار داره.

-وای، خدای من! یعنی من بیخودی صبح زود از خواب بیدار شدم!😂🤨

خانم متصدی خندید. من هم خندیدم. کارت را گرفتم و بیرون آمدم. 

شهر هنوز در خواب ناز بود و خیابان ها و پیاده رو ها خلوت. به بانک ملی وارد شدم.

-سلام آقا،کارتم آخرای اعتبارشه. برام عوض میکنین یا باید ماه آبان بیام؟

- نه خانم، براچی عوض نکنیم، هزینه ش ۲۵تومنه، الان ازتون می‌گیریم، عوض می‌کنیم.

-خوب پس بفرمایین این کارتم.

کارتم را گرفت. خدا رو شکر همه چی داشت خوب پیش می‌رفت که ناگهان گفت: "خانم، شناسنامه تونو بدین".

-باتعجب پرسیدم: شناسنامه!!!😳

- بله، صفحه ی اولش لازمه.

-همراهم نیست. من فکر کردم کارت ملی کافیه. ☹️

- نه خانم، از صفحه اول شناسنامه تون عکس بگیرین همیشه همراتون باشه. حالا اشکال نداره، زنگ بزنین براتون عکسشو بفرستن.

-نه آقا، الان همشون خوابن. از دست من عصبی میشن. میرم میارم.

از بانک بیرون آمدم. هوا روشن تر شده بود و آفتاب دامن زردش را بیشتر در پیاده روها پهن کرده بود اما رفت و آمد زیادی درجریان نبود و تاکسی ها به انتظار مسافر ایستاده بودند. فاصله ی خانه و بانک را به سرعت پیمودم. شناسنامه ام را آوردم و تحویل کارمند بانک دادم. او هم صفحه ی اول را نگاهی انداخت و نشانم داد و گفت: "همین شماره رو می‌خواستم. همیشه عکس همین صفحه رو داشته باشین".

کارم تمام شده بود. داشتم می آمدم که صدای یکی از مشتری ها توجهم را جلب کرد: "پیامکشو فعال کردی؟"

راست میگه. منم برم پیامک فعال کنم.

برگشتم.

-سلام خانوم. کدوم باجه مربوط به پیامکه؟

-نوبت بگیرین صداتون میزنن.

نوبت گرفتم و نشستم. ۲۰دقیقه ای گذشت. نوبتم شد. بعداز کمی حرف زدن با باجه ۱۲  پیامکم فعال شد. 

از بانک بیرون آمدم.حالا شهر از خواب بیدار شده بود. مردم در جنب و جوش بودند و مغازه‌ها کرکره هایشان را بالا می کشیدند. در راه خانه با خودم فکر کردم که واقعا راست گفته اند: "سحرخیز باش تا کامروا باشی" من از ساعت ۷ دوتا بانک رفتم و تمام کارهایم را انجام دادم. الان هم ساعت ۹ است که دارم به خانه برمیگردم. پس از حالا به بعد هروقت کار اداری داری، صبح زود از خواب بیدار شو ولی بقیه ی روزها تا ساعت ۱۰ بخواب. آخر هرچه باشد من هنوز هم تا لنگ ظهر خوابیدن را دوست دارم😊

  • نسرین زبردست